Movie analysis

سریال مانی هیست (Money Heist) | نقد و بررسی + لینک دانلود

آن چه در این مقاله خواهید خواند:

بعد از سریال لفت اورز دنبال یک سریال میگشتم که کوتاه، جذاب و در عین حال حاضر و آماده باشه. یعنی دیگه مصائب و مشکلاتی که سر دیدن لفت اورز کشیدم تکرار نشه (یک قسمت رو دانلود میکردم تلویزیون خونه از فرمتش پشتیبانی نمیکرد، یک قسمت رو دانلود میکردم زیر نویسی که باهاش هماهنگ باشه رو پیدا نمیکردم و نگم براتون).

توی همین فکر ها بودم که بالاخره هارد نازنینم رو ملاقات کردم (دست دکتر بود و نمیداد نامرد) و وقتی هارد رو وصل کردم به سیستم چی میدیدم!؟ دکتر یه عالمه پکیج آموزشی کنکور ریخته بود توی هارد و توی این مدت درس خونده بود( فکر کن بعد از ده سال بشینی دوباره بخونی واسه کنکور – عشق چی بوده واقعا (شاید هم باید بگیم زن ذلیلی چی بوده واقعا)) البته که یه چیز دیگه هم دیدم، یه پوشه به اسم La casa de papel اونم توی قسمت سریال ها.

 

 

سریالی همه جوره آماده با کیفیت خوب و یه چیزی که میگفت بیا من رو ببین دیگه مردک! اینجوری شد که رفتم سراغ سرقت پول! البته تو انتخاب این سریال این که قسمت هایی از این فیلم رو توی خدمت مقدس سربازی و روی برجک دیده بودم هم بی تاثیر نبود.

حالا بریم که یکم درباره سریال مانی هیست صحبت کنیم، من مهدی عباس زاده ام و این جا محلیست برای بلند بلند فکر کردن من!

مسلما این جا نمیخوام زیاد در مورد خود داستان سریال مانی هیست صحبت کنم چون که بیشترتون میدونین موضوع اصلی سریال رو و اینجا بیشتر میخوام در مورد چیز هایی حرف بزنم که دید و نگاه منه و نه صرفا خود سریال. اما برای اون دسته خاک بر سرانی که هنوز این سریال رو ندیدن (نگارنده خودش یک فصل رو بیشتر ندیده) و برای حفظ هارمونی نوشته های من در مورد سریال ها توی سایت (پشمام! خودمم نمیدونستم همچین چیزی داریم توی این سایت) چند پاراگرافی رو زد اسپویل طور در مورد داستان سریال سرقت پول مینویسم. پس این شما و این هم درباره داستان سریال مانی هیست!

اما صبر کنید! شما فکر میکنید این سریال بهترین سرقتیه که توی یه سریال دیدین ؟! پس فیلم خواب و بیدار رو ندیدین! بهترین سرقتی که توی عمرم دیدم رو با شما هم به اشتراک میزارم تا ببینین!

 

 

داستان سریال مانی هیست

داستان سریال مانی هیست درست مثل بقیه سریال های اکشن کلاسیک میره جلو. یعنی چی ؟! منظورم اینه که توی این سریال مثل خیلی از سریال های ایرانی و یا خارجی ای که دیدیم سریال در طول یک قسمت یه روند ثابت رو طی میکنه و توی اخرین دقایق اون قسمت سریال به اوج خودش میرسه و این باعث میشه شما بشینی و چند قسمت این سریال رو پشت سر هم ببینی و از کار و زندگی بیوفتی!

این قضیه در مورد خود من هم صدق کرد. منی که سه ماه تقریبا طول کشید تا 28 قسمت سریال لفت اورز رو ببینم و یا تقریبا 1 ماه طول کشید تا سریال 12 قسمتی فلیبگ رو ببینم. فصل اول مانی هیست رو توی تقریبا 10 روز دیدم و این یعنی تقریبا روزی بیشتر از یک قسمت. اونم واسه منی که کلا راه رو همیشه اهسته و پیوسته میرم و اهل یهویی انجام دادن کاری نیستم.

اما در مورد داستان سریال سرقت پول اگه بخوام بگم همونطوری که از اسمش پیداست موضوع سریال در مورد سرقت و دزدیدن پوله، اونم نه یک پول کم! بلکه یه پول زیاد اونم از کجا؟! بانک مرکزی اسپانیا.

 

تصویری از بازیگران سریال مانی هیست

بررسی سریال مانی هیست

شخصیت پردازی سریال مانی هیست

قبل از این که در مورد داستان و شخصیت پردازی های نویسنده و کارگردان داستان بخوام چیزی بنویسم میخوام در مورد دیوونه بودن نویسنده صحبت کنم. در مورد رها بودن نویسنده.

از نظر من نویسنده ای که یک کاراکتری رو خلق میکنه مثل پدری میمونه که بابا شده. یک پدر وقتی فرزندش رو از دست بده چه حالی میشه؟! حالا فکر کن نویسنده ای اون قدر دیوونست که فرزند های خودش رو دونه به دونه به مسلخ میبره و کاراکتر هایی که باشون زندگی کرده رو میکشه. واقعا دوست دارم یک بار هم که شده بشینم و با نویسنده سریال مانی هیست صحبت کنم و ازش بپرسم چرا ؟!

بزارین بررسی سریال مانی هیست رو از مهم ترین قسمت این سریال شروع کنم، آره! زیبایی وصف ناپذیر کاراکتر دختر سفیر رو میگم. هر چی از زیبایی این دختر توی این سریال بگم کم گفتم.

موهای بلند و فر کم، قد و فیزیک مناسب، رنگ پوست خوب. دیگه چی باید میداشت که نداشت؟! داریم در مورد کی صحبت میکنیم؟! در مورد بازیگر رعنا و درجه یک اسپانیا و حومه خانوم ماریا پدراسا در نقش آلیسون پارکر.

این چند تا عکس زیر رو از ایستاگرام آلیسون پارکر برداشتم.

 

آلیسون پارکر بازیگر سریال مانی هیست
آلیسون پارکر بازیگر سریال مانی هیست

 

هر چه قدر از این بانوی نازنین خوشم اومد از ریو و دنور بدم اومد. بدم اومد که یعنی اندازه اسلو، هلسینکی و توکیو و رفقا دوسشون نداشتم.

آدم هایی به گایی، ادم هایی که استعداد به فنا دادن یک گروه رو دارن! نه میدونن کجا باید عفو و بخشش داشته باشن و نه میدونن که کجا باید سخت همچو یک سخره باشن.

یه رفیق داشتم میگفت من با دو دسته از ادم ها سعی میکنم زیاد دمخور نمیشم! کسایی که عاشق شدن و به معشوقشون نرسیدن و آدم هایی که بچه ان! این دو نفر رو من توی دسته بچه ها میزارم!

فعلا همین و اگه چیز جدیدی برای نفرت پراکنی بر علیه این دو نفر به خاطرم اومد همین جا مینویسم.

 

دنور بازیگر سریال مانی هیست
ریو بازیگر سریال مانی هیست

 

دیپلمات نوشت: یه جای سریال وقتی ریو داشت واسه باباش دعا میکرد بقیه بهش گفتن یه تیکه رو جا انداختی. اون برگشت و بهشون گفت خدا به خاطر یک پس و پیش گفتن چند تا کلمه کل دعای من رو نادیده میگیره؟! بعد از گفتن این دیالوگ واقعا به فکر فرو رفتم!

یادم میاد دبیرستان که بودیم یه بنده خدایی بود که فقط کارش همین بود و نحوه ادا کردن حروف عربی رو یاد میداد و بابتش پول میگرفت یا یادمه وقتی بابام میخواست بره مکه یه آخوندی بود که اون جا به مردم یاد میداد که نحوه تلفظ حروف چه شکلیه.

واقعا واسم سوال شد که واسه خدا هم فرق میکنه که من س رو ص نخونم و بالاعکس؟! یعنی اگه اشتباه بخونم دیگه دعام بر آورده نمیشه!؟ این چیزی که ازش ساخته میشه اصلا شایستگی خدا بودن رو داره از نظر شما !؟ 

کاراکتر مسکو در سریال مانی هیست

حالا که خوب بر ضد فلانی و فلانی نفرت پراکنی کردیم وقتشه که در مدح و سری مسکو عزیز قلم فرسایی کنم. توی این لشکر 8 نفره من واقعا عاشق این کاراکتر مسکو شدم.

اول از همه عاشق اینش شدم که کار با تمام دستگاه های صنعتی رو بلد بود. (شاید به این خاطر که من خودم توی این حوزه به معنی کلمه آدم دست و پا چلفتی ایم و هیچ وقت نتونستم کار فنی درست و حسابی انجام بدم.(فنی ترین کاری ک انجام دادم نفت کردن بخاری نفتی بوده اونم با چیزی نزدیک به نیم لیتر تلفات)).

از این خصوصیتش که بگذریم میرسیم به اون خصوصیت اصلی مسکو! مسکو توی این سریال کاراکتر یک ادم حامی رو داره، با کسی درگیر نمیشه و بیشتر از این که به منافع خودش فکر کنه به منافع تیم فکر میکنه (چیزی که توی هر گروهی لازمه و توی ایران فکر کنم کلا نداریم) اگه بخوام یه مثال قوتبالی واسه این قصیه بیارم میتونم کاسمیرو رو مثال بزنم.

کاراکتر پروفسور در سریال مانی هیست

قبل از این که بخوام در مورد پروفسور حرفی بزنم میخوام دوباره جمله دوستم رو نقل قول کنم که میگفت:

من با دو دسته از ادم ها سعی میکنم زیاد دمخور نمیشم! کسایی که عاشق شدن و به معشوقشون نرسیدن و آدم هایی که بچه ان! این دو نفر رو من توی دسته بچه ها میزارم!

خب! ربطش چیه!؟ یادتونه اون قسمتی که پروفسور رفته بود روی رینگ با خانوم رئیس پلیس و چند تا از گروگان ها فرار کردن و یه عالمه اتفاق بعد از این مسئله افتاد. یکیشون کشته شد و الی آخر. پس واقعا بچه ها و عاشق هارو نباید تو این جور مسائل بازی داد.

مسئله دوم: احتمالا شما هم بعد از نمایش مانی هیست و یا فرار از زندان به این نکته برخوردین که خیلی از دختران سرزمینم ایران خودشون رو کشته و مرده ذهن برتر و تیز پرفسور یا مایکل اسکافیلد نشون میدن. بیاین یه سوال بپرسیم !

چرا کارکترهای باهوش برای زنان جذاب اند؟

اما قبل از جواب دادن به این سوال به این فکر کنید که واقعا همه ی اونایی رو که ذهن خوبی دارن ما دوست داریم!؟ اگه اینطوریه پس چرا اون پسر زرنگه کلاسمون همیشه تنها بود!؟ چرا ادم های اطرافمون که درسشون خوب بود و ذهن خوبی هم دارن تنهان؟! یه لحظه توی ذهنت بگرد و دوست هایی که هوش خوبی دارن ولی رابطه ندارند و تنهان رو پیدا کن!

دیدی؟! همه ی اون هایی که هوش خوبی دارند لزوما ادم های جذابی واسه ما نیستند (حداقل واسه دختر ها) اما پس چرا پرفسور یا مایکل اسکافیلد واسه ادم ها جذابن!؟

شما اگه به پرفسور نگاه کنین متوجه میشین که اون علاوه بر هوش بالا چیز های دیگه ای هم داره! خوب لاس میزنه، همیشه کربات داره (نماد خوش تیپی) به خودش میرسه (اگه یادتون باشه یه عالمه لباس روی چوب لباسیش داشت) و یک کاراکتر حامی وپشتیبانه.

علاوه بر این ها همیشه به تیم و متحدینش وفا داره حتی اگه اون به پاش تیر بزنه:) و البته که امین، قوی و با اعتماد به نفس هم هست.

حامی و پشتیبان بودن پرفسور رو اون جایی میشه دید که به طرف مقابل کار های بزرگی که کرده رو یاد آوری میکنه. کارهای آسون و حتی کوچیکی که میدونیم طرف مقابلمون توی زندگیش انجام داده رو بهش یاد آوری کنیم و بهشون انگیزه بدیم. از ادم ها جوری تعریف کنیم که  خودشون هم از خودشون تعریف نمیکنن. از آدم ها جوری تعریف کنیم که دوست دارن بشنون.

دیپلمات نوشت: من بار ها و بار ها از این مورد استفاده کردم و باید بگم بیشتر از 90% واقعا جواب داده. اگه پارتنری دارین که پیشتون داره از ناتوانی خودش گلایه میکنه پیشتون فقط کافیه این کار رو انجام بدین. غول درونش بیدار میشه و هممون میدونیم غولی که از خواب بیدار شه همیشه ممنون اونی که بیدارش کرده میمونه:)

یا مایکل اسکافیلد علاوه بر هوش ذاتیش قیافه خوبی داشت، بلوند بود و بدن ورزشکاری و ورزیده ای هم داشت. (احتمالا اون اتفاقی که میخواستم بیوفته بعد از این پاراگراف افتاد، فیلم ها و سریال هارو یکم دقیق تر ببینید و سعی کنید از اون ها استفاده کنید.)

من کاراکتر پرفسور خیلی چیز ها من یاد گرفتم. مثلا این که حرفی نزنم که بقیه بهش ایمان و اعتقاد نداشته باشن. منظورم چیه !؟ منظور اینه که وقتی قراره یک کار تیمی انجام بدم خوب اون رو به همه توضیح بدم و سعی کنم همه رو متقاعد ذهنی کنم نه این که بگم چون من میگم یا چون من رئیسم و….

پرفسور درست با همین فرمون پیش میره و واسه همینه که توی  قسمت یکی مونده به اخر داره تازه داره حرفی میزنه که برای اولین بار کسی به اون حرف باور نداشته. این یعنی اگه حرفی میخوای بزنی که نمیتونی طرف رو همون لحظه قانع کنی باید سابقه خوبی از خودت به جا گذاشته باشی.

 

معاون پلیس در سریال مانی هیست

درست توی نقطه مقابل ادم هایی مثل مایکل اسکافیلد فرار از زندان و پروفسور مانی هیست معاون پلیس قرار میگیره. کسی که فقط یه عاشقه و فکر میکنه چون عاشقه باید مورد توجه قرار بگیره. اما به یه سری از چیز ها توجه نمیکنه!

اون توجه نمیکنه که این همه دم دست بودن و این همه اصرار از نقطه ضعف نه تنها رئیس پلیس رو بر نمیگردونه بلکه دافعه هم ایجاد میکنه. یادمه مهرداد یه بار بهم گفت رابطه ها رو باید طوری ساخت که هر دو طرف فکر کنن دارن برنده میشن و چیزی که گیرشون میاد از چیزی که دارن میدن خیلی بیشتره! باید حس کنن که با این حرکت اون ها برد اصلی رو کردن!

به نظر شما شخصیت، رفتار و کاراکتر معاون پلیس این موضوع رو نشون میداد !؟ من فکر نمیکنم! این طور ادم ها بیشترین هزینه مالی و مادی رو متقبل میشن، توی سخت ترین شب ها کنار کراششون میمونن اما کراششون شب با یکی دیگه زل میزنه به ماه!

آرتور مدیرعامل بانک مرکزی

احتمالا شما هم توی اطرافتون ادم های مذخرفی رو دارین و خارج از این که همیشه سعی میکنین ادم بدی نشین تلاش میکنین حداقل مثل اونا نشین. (حداقل من که همینطوریم)

یکی از اون ادم هایی که توی زندگیتون باید تمام تلاشتون رو بکنین که مثل اون نشین همین آرتور سریال مانی هیسته. کاراکتر این ادم واقعا چرکه. مثل یه زالو میچسبه به بقیه از اون ها استفاده میکنه و موقع خطر جا میزنه.از اون هایی که توی خوشی رفیقن و موقع سختی اولین نفرین که ازت جدا میشین و بدت رو میگن.

از اون ادم هایی که فقط به خودشون فکر میکنن و تو رو شیر میکنن و میندازن جلو تا به خودشون صدمه ای نخوره. از اون ادم هایی که هزینه اون کاری که کردن رو نمیدن و میزنن زیرش.

دیپلمات نوشت: نمیدونم چرا اما من به جای این که از این ادم ها بدم بیاد دلم به حالشون میسوزه. به حال رغت انگیز بودنشون به اینکه چی توی این دنیا دیدن که حاضرن این همه توی گه غلط بزنن!؟ و متاسفاه توی جامعه ما کم از این نوع ادم ها نداریم!

دیپلمات نوشت 2: من توی جاهای مختلف همیشه خونده بودم که سکس با زن حامله باعث میشه بچه سقط بشه و به دنیا نیاد اما توی این سریال یه جا با همین دوست دختر ارتور که حامله هم بود یکی از دزدا سکس کرد. چطوری میشه این قضیه!؟ دانسته های من اشتباهه یا این که فیلم سوتی داده!؟ 

 

آدم هایی که بیرون بانک برای کمک به تیم پرفسور جمع شده بودن

شاید توی طول دیدن سریال مانی هیست ده باری به این مسئله فکر کردم که چرا این همه ادمی که جلوی بانک جمع شده کاری نمیکنه !؟ هر چند باری که دوربین میرفت روشون فقط داشتن شعار میدادن و یا خیلی هاشون داشتن فقط با هم صحبت میکردن!

بعد از این که سریال مانی هیست رو دیدم و تموم شد توی وب گردی هام به چیزی برخوردم عجیب و جالب. پدیده ای به نام اثر تماشاگر. اگه بخوام خلاصه بگم میشه این که وقتی واسه کسی حادثه ای پیش بیاد و عده زیادی اون جا باشن همه به همدیگه نگاه میکنن و میگن یکی دیگه کمکش میکنه. این اتفاق به بهانه های مختلف میوفته یکی با خودش میگه برم جلو مسخره میشم، یکی میگه بقیه از من بهتر میتونن کمک کنن و…. اما اگه اون جا فقط یک نفر باشه احتمال این که همون یک نفر کمکش کنه خیلی بیشتر میشه.

یکی ادم هایی که کل فصل رو جلوی اون ساختمون بودن و تقریبا هیچ کاری انجام ندادن

کاراکتر پالرمو در سریال مانی هیست

اون اول بخش کاراکتر ها از رها بودن نویسنده گفتم و ازش تعریف کردم. اما الان میخوام غر بزنم و این غر فقط و فقط مربوط به این سریال مانی هیست نیست بلکه بر میگرده به چیزی که این روز ها توی هالیوود زیاد ازش میبینیم. جریانی که با ساخته شدن و رشد نت فلیکس به اوج خودش رسیده.

قبل از این که بخوام سر نویسنده به خاطر استفاده از یک کاراکتر گی بزنم میخوام این رو بگم که من واقعا با گی ها و یا بقیه گرایش ها اصلا و به هیچ وجه مشکل ندارم مشکل اصلی من به زور فشار دادن یه کاراکتر توی فیلمه.

مشکل من اینه واسه اون فرد گی ای که به فیلم اضافه شده هیچ داستان نویسی مخصوصی نشده. صرفا یه ادم گی اضافه شده تا ما توی سریال گی هم داشته باشین. خب آخه چرا؟! این چه کلیشه چرت و پرتیه که شکل گرفته ؟! مانی هیست توی فصل های اخر فقط یه سیاه پوست کم‌ داشت تا بشع دقیقا همون کلیشه همیشگی.

دیپلمات نوشت: یه نمونه موفق از داشتن یک کاراکتر سیاه پوست آشپز سریال ساوت پارکه. شاید اگه خیلی سخت گیرانه بخوایم نگاه کنیم کمی این کاراکتر از داستان بزنه بیرون اما اصلا توی ذوق نمیزنه.

کاراکتر رئیس پلیس در سریال مانی هیست

حقیقتا نمیدونم اون بنده خدا دقیقا رئیس پلیس بود یا نه ولی زیاد خودش مهم نیست. مهم اون کار هایی که انجام میداد بود.

یکی از کارهایی که انجام میداد پرونده سازی بود. ماموری که خیلی قشنگ دروغ میگفت و مامور خودش رو محکوم به کارهایی کرد که انجام نداده بود تا خودش رو نجات بده.

دیپلمات نوشت: حقیقتا کارهایی که رئیس پلیس میکرد هم مهم نیست. مهم این بود که این بنده خدا من رو یاد ماموران امنیتی ایران انداختن که یه نفر مثل مازیار ابراهیمی رو گرفته بودن و در حالی که هیچ کاری نکرده بود این قدر زدنش که چیز هایی رو که روحشم خبر نداشت گردن گرفت. (جریان مربوط به ترور های شهدای هسته ای کشوره).

من فیلم مصاحه و جریاناتی که برای این بنده خدا اتفاق افتاده رو توی کانال خودم گذاشتم که میتونین برین و بخونین و ببینین. (یه سرچ بزنین داخل گوگل مازیار ابراهیمی هم حله)

مانی هیست و ایستادن در سمت باطل

موقعی که این تایتل رو واسه این قسمت زدم خودم به خودم گفتم پسر! داری چه کار میکنی؟!

احتمالا شما هم فیلم هایی رو دیدین که سعی کردن ضدقهرمان های دوست داشتنی ای بسازن! نمونش که خیلی هم طرفدار داره توی دنیای سینما جوکره!  اما شاید باورتون نشه من وقتی که جوکر رو دیدم هیچ همزاد پنداری ای باهاش نکردم و واسم شخصیت بد داستان بود و دوست داشتم نفله شه!

اما در مورد این گروه 8+1 نفره باید بگم واقعا از همون لحظه اول عاشقشون شدم و دوست داشتمشون طوری که دزدهارو به صورت خودکار شخصیت های درست و دوست داشتنی سریال در نظر گرفته بودم و پلیس هارو ادم بد ها و یهو وسط فیلم به خودم اومدم که پسر داری چه کار میکنی ؟! این دزدن ها ! اما باز هم به دوست داشتنشون ادامه دادم!(البته تا اینجا و تا انتهای فصل اول)

مانی هیست و غیر طبیعی بودن سکانس ها

روز اولی که میخواستم این سریال رو ببینم یکی از بچه ها بهم گفت اگه میخوای این سریال رو ببینی و لذت ببری باید موقع دیدنش زیاد روی صحنه ها و سکانس هاش دقیق نشی و فقط ببینی و لذت ببری. (یاد این کتاب های چرت و پرت انگیزشی طور افتادم که همیشه اولش مینویسن باید به حرف های ما ایمان داشته باشی تا موفق شی و گرنه نمیشی افتادم).

اما واقعا بعضی از سکانس های این سریال همینطوره! لذت میبری! با خودت میگی پسر دمشون گرم، عجب مغزی، عجب حرکتی ! اما بعد از این که اون قسمت تموم میشه و بش فکر میکنی با خودت میگی مگه میشه؟! نهایتا ده درصد شدنی باشه ! اما پس چرا همیشه ده درصد ها اتفاق میوفتن و نود درصد ها نه ؟!

 

موزیک و آهنگ سریال مانی هیست

توی سریال مانی هیست دو تا آهنگ داریم که هر دو تاشون واقعا خوبن.

یکی اون آهنگی که تو هر قسمت پخش میشه و دومی آهنگی که میشه گفت فیلم و سرقت براساس اون شکل گرفته، اره! اهنگ ایتالیایی و خاطره انگیز بلاچاو.

این اهنگ رو من اولین بار توی سریال خوب، بد ، جلف دیدم زمانی که  توی سفر یک ماهه ای که به قم داشتم شنیدم تازه اونم وسط سربازی. واسه همین این اهنگ یاداور خاطرات شیرینیه و من رو یاد دیوونه بازی های سام درخشانی و پژمان جمشیدی و بلاهایی که سر سعید مشهدی در اوردم میندازه.

البته خود این اهنگ هم یه حس و حال اساسی و باحال داره مثل تمام اهنگ های حماسی دیگه.

 

 

اما علاوه بر اهنگ بلاچاو این سریال مانی هیست یه اهنگ دیگه هم داره که اون هم خیلی قشنگه. اهنگی که مثل خوردن یه چایی قبل و بعد از اتفاق های هیجانی میمونه و همون قدر خستگیت رو در میاره و میچسبه! ☕️

در کل این سریال رو هم مثل سریال لفت اورز نمیزدم بره جلو، اون رو واسه تصویر های قشنگش و این رو واسه آهنگ قشنگش. (چیزی که توی فیلم های ایرانی اصلا هش توجه نمیشه همین تیتراژ اول فیلمه، 90 درصد تیتراژ فیلم و سریال های ایرانی آشغالن).

آهنگ تیتراژ مانی هیست رو توی کانال تلگرامم گذاشتم که اگه خواستین داشته باشینش دم دست باشه:)

هیجان در سریال مانی هیست

یکی از بزرگترین نقطه ضعف های سریال های ایرانی اینه که داستان کلا توی یه خونه یا یه مکان ثابتی شکل میگیره و ادامه پیدا میکنه و همین باعث یکنواختی و وصله سر بر شدن سریال میشه. اما توی سریال مانی هیست با اینکه دو فصل کامل رو ما کلا توی یک بانک هستیم اما این حس حوصله سر رفتن بهمون دست نمیده! چرا!؟

چون نویسنده با فلاش بک هایی که به قبل از دزدی میزنه و گذاشتن یکی از کاراکتر هاش (پروفسور) بیرون از اون زندان و نمایش اتفاقاتی که برای اون میوفته هیجان رو توی فیلم زنده نگه میداره.

البته که فیلم های بزرگ و خوبی هم هستن که توی یک مکان ثابت فیلم شکل گرفته و سرشار از زیبایی و هیجان بوده! درست مثل فیلم سینمایی 12 مرد خشمگین.

جنگ داخلی در سریال مانی هیست

توی سریال مانی هیست اون قدر که خود سارق ها روی هم اسلحه کشیدن پلیس ها این کار رو نکردن. این هم فکر کنم بر میگرده به همون چیزی که بالاتر گفتم و باز باید برگردم به این جمله :

من با دو دسته از ادم ها سعی میکنم زیاد دمخور نمیشم! کسایی که عاشق شدن و به معشوقشون نرسیدن و آدم هایی که بچه ان! این دو نفر رو من توی دسته بچه ها میزارم!

البته که خیلی سخته بتونی ادم هارو در کنار هم نگه داری اونم توی همچین وضعیتی. (شما یه نگاه به شرکت و محل کارت بنداز، ادم هایی که نه قاچاقچین و نه سارق به طور میانگین روزی یک باند و گروه تشکیل میدن و باند و گروه قبلی رو ترک میکنن حالا انتظار این که این ادم ها با این شرایط و گذشته ای که دارن تا اخر متعهد به گروه هم بمونن یکم غیر منطقیه)

دنیای آینده و سریال مانی هیست

این تیتر شاید واقعا مناسب نباشه و به متنی که میخوام واسش بنویسم به کلی نامربوط باشه. اما وقتی که شروع کردم به دیدن سریال مانی هیست توییت ها و یا پست های اینستاگرامی مربوط به سریال مانی هیست خیلی بیشتر برام جذاب بود و خب طبعا بیشتر از قبل اون هارو لایک یا سیو میکردم و یا حداقل وقت بیشتری رو روی پست های مربوط به این سریال میزاشتم.

اما اتفاقی که واقعا ازش اعصابم خورد شد این بود که بعد از چند روزی کل وب گردی من ناخواسته شده بود همین سریال مانی هیست و این باعث شده بود حتی خیلی از صحنه های سریال مانی هیست واسم اسپویل شه و من مجبور شدم کلا کلمه های مربوط به این سریال رو هیدن یا بلاک کنم تا بعد از چند روز مطالب مربوط به سریال مانی هیست از جلوم رخت بر بستند.

اگه پیگیر مطالب قبلی ای که من توی این سایت گذاشتم باشین یاتون میاد که توی کتاب آینده نزدیک و به وطور دقیق در قسمت فیلتر کردن در کتاب آینده نزدیک هم از این موضوع حرف زده بود و خاصیت فیلتر کردن و هوش مصنوعی رو به عنوان یه چیز خوب  که توی اینده خیلی به دردمون میخوره معرفی کرده بود.

اینجا میخواستم بگم به طور کلی باید حواسمون بیشتر به چیز های جدید باشه و توی استفاده از وسایل جدید یکم بیشتر فکر کنیم و هوشمندانه تر رفتار کنیم.

 

سریال مانی هیست رو ببینم؟!

جواب من به این سوال یه اره محکمه! مانی هیست از اون دست سریال هاست که هر دسته مخاطبی رو جذب میکنه و به اندازه فم و درک اون بهش لذت میده. اگه ادمی هستین که فقط دنبال هیجان و اکشن هستین این سریال انتخاب شماست و اگه شما دنبال داستان و تصویر برداری و سایر چیز ها هستین هم این سریال میتونه سرگرمتون کنه.

بعد از دیدن فصل دوم سریال مانی هیست بلند بلند برای این سریال کف زدم نه فقط برای دو فصل هیجان یا دو فصل زیبایی به خاطر عالی تموم کردن این دو فصل دیوانه وار! ❤️

 

دانلود سریال مانی هیست

برای دانلود سریال مانی هیست و بقیه چیز هایی که من توی سایت قرار میدم میتونید به کانال تلگرام من به ادرس (https://t.me/mehdiabbaszadehir) یه نگاه بندازید. توی کانالم فایل های سریال مانی هیست رو به علاوه هر چیزی که مربوط به این سریال میشه که توی سایت ازش اسم برده شه رو قرار دادم.

علاوه بر این که میتونین ادرس کانال رو توی خود تلگرام بزنین و کانال رو پیدا کنین میتونین از طریق دکمه زیر هم وارد کانال من بشین. فقط قبل از زدن دکمه باید قند شکنتون رو روشن کنین.

وارد کانال شوید

من قبلا این کار رو نمیکردم و برای هر چیزی لینک به منبع اصلی اون لینک میدادم اما از اون جا که معمولا سایت های فیلم و آهنگ لینک خودشون رو عوض میکنن و یا تصمیم میگیرن که دیگه ادامه فعالیت ندن و اون لینک ها دیگه کاربردی نداره تصمیم گرفتم اون هارو جایی جمع کنم که نسبت به بقیه جاها امن تر باشه و من کنترل بیشتری روی اون ها داشته باشم. امیدوارم دیگه تلگرام هم به فنا نره.

راستی! اگه معرفی سریال مانی هیست رو دوست داشتین میتونین بقیه چیز هایی که در مورد فیلم ها نوشتم رو توی قسمت نقد و بررسی فیلم ببینین و به نوشته هام امتیاز بدین.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

و اگه خودتون هم سریال مانی هیست رو دیدین نظرتون رو در موردش واسم بنویسین. اگه سریال هم معرفی کنین که دمتون گرمه ❤️ !

 

 

و در پایان …..

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
Mehdiabbaszadeh

من مهدی عباس زاده (Mehdi AbbasZadeh) ام علاقه مند به کتاب ها، انیمیشن ها و موسیقی. اینجا از کتاب هایی که میخونم، فیلم هایی که میبینم و از موزیک هایی که گوش میدم صحبت میکنم. راستی! من اینجا از مشکلاتی که تو راه یادگرفتن سئو بهشون بر میخورم هم مینویسم. امیدوارم که حس و حال این سایت رو دوست داشته باشی.

View Comments

Recent Posts

کتاب ذهن حواس جمع 📚 نقد و بررسی

چند وقت پیش که داشتم برای نوشتن مقاله بهترین کتاب ها برای تمرکز واسه سایت…

6 ماه ago

کتاب بولت ژورنال | نقد و بررسی + لینک دانلود و فیلم معرفی

این کتاب هم مثل بقیه کتاب های رشد فردی یک داستان از بدبختی خودش میگه…

6 ماه ago

رقابت با سایت های فروشگاهی بزرگ مثل دیجی کالا ✅

امروز میخوام در مورد مسئله ای صحبت کنم که احتمالا هر سئو کاری بهش برخورده…

11 ماه ago

ایندکس کردن ویدئو ها در وردپرس ✅

سلام، امروز میخوام در مورد ایندکس نشدن ویدئوها باهاتون صحبت کنم و راهی که برای…

11 ماه ago

حل ارور Missing field thumbnailUrl در سرچ کنسول ✅

این دومین مقاله من در مورد حل خطاهای سرچ کنسوله و من توی این مقاله…

11 ماه ago

انیمیشن سوپر ماریو | نقد و بررسی + لینک دانلود

احتمالا شما هم مثل من بعد از این که فهمیدین قراره یکی از نوستالژیک ترین…

12 ماه ago