Book review

کتاب سر و ته یک کرباس| نقد و بررسی + فیلم و PDF

آن چه در این مقاله خواهید خواند:

 

معرفی و دانلود کتاب سر و ته یک کرباس

کتاب سر و ته یک کرباس توسط محمدعلی جمال‌زاده نوشته‌شده. جمال زاده توی این کتاب داستان زندگی خودش رو روایت می‌کنه. کتاب سر و ته یک کرباس هم مثل خیلی از نوشته های دیگه جمال‌زاده دارای نثری ساده و روان و پر از واژه‌ها، ترکیبات، اصطلاحات، مثل‌ها و تکیه‌کلام‌ها و دشنام‌ها است که از زبان کوچه و بازار و از زبان محاوره گرفته شده و پر از مثل ها و شعر هاست. مثلا در باب چاپلوسی (خیلی سعی کردم ننویسم دستمال به دستی) نوشته:

خداوند اگر به کسی نعمت شارلاتانی و چاخانی و وقاحت داده باشد در این مرز و بوم نانش تو روغن است…

جمال‌زاده همونطور که توی کتاب‌های قبلی خودش هم سعی در نشان‌دادن زیرکانه مستقیم و غیرمستقیم رذالت هادی اخلاقی و زشتی‌های جامعه ایرانی از زوایای گوناگون داشت در این کتاب هم همین مسیر رو با لحن جذابی که از ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود اوست ادامه داده است. نگاه انتقادی به شرایط اجتماعی ایران و  استفاده از ضرب المثل های شیرین فارسی از برجسته ترین ویژگی های آثار اوست که در این کتاب نیز ادامه یافته است.مثل:

 

«هیچ جای دنیا تر و خشک را مثل ایران با هم نمی‌سوزانند.»

 

نویسنده در جای جای  کتاب سر و ته یک کرباس در خلال معرفی پدر روحانی خود و یا در خلال روایت کردن داستان و مواجه کردن شخصیت اصلی داستان با روحانیون گریزی نیز به شرایط گذشته ایران مانند حکام متعصب، کم سواد و  خرافه پرست زده و به وضع سیاسی آن دوران می‌پردازد و به شدت از آن ها انتقاد میکند. مثلا در قسمتی از کتاب در مورد روحانی روستا میگوید:

در میان این جمعیت از همه خشن تر و بیرحم تر آخوند ده بود. چشم های بی عاطفه اش که همچو چشم های گرگ میدرخشید از حدقه بیرون آمده بود و در زیر سایه عمامه دو مشعل فروزانی رابه خاطر می آورد که در زیر گنبد سفیدی به دیوار قبرستان کوبیده باشند و نعره اش همیشه بلند بود که ای ملعون، ای خبیس، ای مرتد واجب القتل، ای زندیق، ای کافر ….

داستان کتاب سر و ته یک کرباس در دو قسمت (جلد) و در شهر اصفهان نقل می‌شود به همین خاطر به کتاب سروته یک کرباس اصفهان نامه هم میگویند.

این کتاب نثری روان دارد و میتوان به راحتی آن را مطالعه کرد.  اما نکته‌ای که در این باره وجود دارد این است که چهارچوب کتاب سروته یک کرباس به‌هیچ‌عنوان منسجم نیست و دو داستانی که در کنار یکدیگر آمده‌اند هیچ ارتباطی با هم ندارند و مشخص نیست چرا جمال‌زاده خاطرات کودکی خود را همراه با داستان دومی در کنار هم آورده است.

 

 

تصویری از کتاب سر و ته یک کرباس نوشته محمد علی جمال زاده

 

جلد اول کتاب سر و ته یک کرباس : یادگار ها و آغاز کار

در  کتاب سر و ته یک کرباس ابتدا جمال‌زاده که بعد از سی و پنج سال به زادگاه خود اصفهان برگشته است در کنار زاینده‌رود نشسته و گذر شتابناک عمر را مرور می‌کند و از کودکی‌اش در اصفهان و خاطراتی که از این شهر دارد و از محله هادی قدیمی و گشت‌وگذار خود و تغییراتی که در این مدت بر شهر اعمال شده است می‌گوید.

او در قسمت از کتاب با طنزی ظریف از چشم چرانی های خود این چنین میگوید :

 

زیرلب بنای زمزمه  اشعار را گذاشته به اقتضای طبیعت سرکش خواهی نخواهی به چشم چرانی مشغول گردیدم و به امید دیدار دختر گدای ملک الشعرا و به طمع آنکه ما نیز صدقه ای داده زكوة حسنی بگیریم عنان دل بیقرار را به دست هوی و هوس سپردم ولی افسوس که خاطرم از گورستان تخته پولاد که در آن طرف رودخانه روبه رویم خوابیده بود مرده تر بود و خانم های اصفهان نیز از وقتی که مژده رفع حجاب به گوششان رسیده بود یکباره خلوت نشین شده بودند و حتی ماه و خورشید از تماشای صورتشان محروم مانده بود. 😂😂😂

 

تصویری از کتاب سر و ته یک کرباس نوشته محمد علی جمال زاده

فصل دوم کتاب سر و ته یک کرباس : سرگردانی های جوانی

پ.ن: همونطور که یکی از دوستان توی قسمت کامنت ها تذکر داد بعضی جاها اسم جواد و علی جابه جا به کار رفته که به بزرگی خودتون و به پیر شد من ببخشید:)

در قسمت دوم کتاب سر و ته یک کرباس جمال زاده به دیدن یکی از دوستان قدیمی‌اش به نام علی آقا می‌رود و از او درباره ی زندگی اش در سال های گذشته میپرسد آن دوست قدیمی هم سرگذشت آشنایی‌اش با یک شیخ را تعریف می‌کند که اکثریت کتاب سر و ته یک کرباس را هم همین ماجرا تشکیل می‌دهد.

علی آقا به جمالزاده در مورد زن، پدر و  پدر زن خسیسش میگوید و  برای او تعریف میکند که چگونه در دامان افسردگی می افتد. به او میگوید که چگونه با یک ملا آشنا میشود و این ملا او را به دوست دیگرش که او نیز ملاست معرفی میکند تا او هم طبق خواسته خودش تارک دنیا شود و از این افسردگی و این ناراحتی نجات پیدا کند.
قسمت زیادی از کتاب سر و ته یک کرباس صرف داستان های همین فرد و زندگی او میشود.

علی آقا این چنین در مورد زن و پدر زن خود میگوید.

 

صفحه 124 کتاب سر و ته یک کرباس
صفحه 125 کتاب سر و ته یک کرباس
صفحه 126 کتاب سر و ته یک کرباس
صفحه 127 کتاب سر و ته یک کرباس

 

جمالزاده در جای جای کتاب سر و ته یک کرباس از تعصبات بیجا و عقب ماندگی و دگم اندیشی طبقه مذهبی کشور میگوید و آن را به نحوی نقدو مسخره میکند. مخالفت آن ها را با مدارس نشان میدهد و از رفتار عجیب مدرسان مذهبی متعصب در مکتب خانه ها و دور شدن بچه ها از علم به خاطر رفتار بد آن ها میگوید.

او با ظرافت تمام داستان اذیت شدن بهایی ها و کشتن آن ها در میدان شهر و آواره شدن بهایی ها از شهر های یزد و اصفهان را نشان میدهد و داستان فرار خود و خانواده اش را به تهران از دست همین مذهبیان متعصب را روایت میکند.

در وصف مظومیت این بهاییان میگوید:

مظلوم دست بسته مغلوب را بگو
تا چشم بر قضا کند و گوش بر رضا
کین دست بسته هم بگشایند عاقبت
و آن برگشاده باز ببندند بر قفا

دیپلمات نوشت: و جالب و مایه تاسف اینه که بعد از این همه مدت هنوز حکومت اقدام به خراب کردن خونه و کاروکسب بهایی ها میکنه و رهبران مذهبی کشور هم با فتواهایی مثل فتوای زیرچوب به آتیش این اختلافات مذهبی میریزن.

 

همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است.

جمال زاده در جایی دیگه در مورد نسل کشی ارمنی ها مینویسه:

زنی به من نزديک شد و به زبان فرانسه گفت: “اين ها دخترهای منند و دارند از گرسنگی تلف می شوند، بيا محض خاطر خدا اين دو دانه الماس را از من بخر و چيزی به ما بده که بخوريم و از گرسنگی نميريم.”

از نحوه آشانایی دو ملا با همدیگر و داستان های جالبی که میان آن ها اتفاق می افتد را روایت میکند. مثلا داستان گیر افتادن در دامان دزد ها و سر راه بگیران و یا از داستان کله پاچه و قرض دو ملا به کله پزی میگوید و در خلال آن به وضع و اوضاع اصفهان در آن روزگاران میپردازد.

روایت مورد غارت قرار گرفتن توسط سر راه بگیران :

صفحه 170 کتاب سر و ته یک کرباس
صفحه 171 کتاب سر و ته یک کرباس
صفحه 169 کتاب سر و ته یک کرباس

 

ملا پس از پذیرش دوست جمالزاده که فردی به نام علی است از او میپرسد که چه در سر داری و برای رسیدن به چه هدفی به حجره آمده ای ؟! او میگوید:

 

صفحه 179 کتاب سر و ته یک کرباس
صفحه 180 کتاب سر و ته یک کرباس

در قسمت های بسیاری از کتاب سر و ته یک کرباس میتوان صحبت های عامیانه و همراه با لطیفه را دید. مثلا ملا در باب بهتر بودن قلیان از سیگار چنین میگوید:

 

صفحه 187 کتاب سر و ته یک کرباس

جلد دوم : به هم رسیدن سر و ته یک کرباس

قسمت اول کتاب سر و ته یک کرباس – پرسه و آشانایی

1. باج سبیل:

در این قسمت از کتاب سر و ته یک کرباس محمد علی جمالزاده در قالب اتفاقاتی که برای خود و ملا پیش می آید از برخورد با ظالم و ایستادن در برابر ظلم میگوید.

در این قسمت ملا و دوست او که از فصل های قبل رفیق و همراه و هم منزل ملا شده برای به در کردن خستگی ناشی از ماندن در حجره قصد رفتن به آتشکده را میکنند. در راه رفتن به آتشکده میر پنجی( دیپلمات نوشت: میرپنج یا میرپنجه یا امیرپنجه در قشون دورهٔ قاجاریه، مرتبه یا رتبه‌ای بود که در زمان ناصرالدین شاه قاجار ابداع گردید و بالاتر از سرتیپ و پایین‌تر از امیرتومان قرار داشت که در کتاب به اشتباه در قسمت هایی به میرپنج، سرهنگ میگویند.) را میبینند که با یک بقال درگیر شده است و میر پنج با زبانی بد و گستاخانه با بقال پیر صحبت میکند.

جلو تر میروند و میبینند که میر پنج بعد از چاقو زدن و تست کردن چندین خربرزه تنها یک خربزه را انتخاب کرده و فقط پول همان را میخواهد بدهد که بقال اعتراض میکند و میگوید لطفا آن هارا هم با من حساب کن که در همین حال میرپنج قلدری میکند و علاوه بر اینکه پول او را نمیدهد و خربزه هارا به عنوان باج سبیل میخواهد ببرد یک سیلی محکم هم به بقال میزند.

 

آتشکده ای در اصفهان که جمال زاده به آن اشاره کرده است

 

در همین حال ملا که میبیند بقال بی نوا هم جنس خود را از دست داده و هم دارد کتک میخورد جلو رفته و به میرپنج میگوید لطفا پول او را بده. میرپنج به زورگویی خود ادامه داده و با گستاخی با ملا درگیر میشود. ملا که خود از پهلوانان کهن بوده میرپنج را از پای در پآورده و پول بقال بی نوا را به مراتبی که در کتاب آمده است از این میرپنج زورگر میگیرد و او را ادب میکند.

در همین قسمت از کتاب است که جمالزاده این پاراگراف معروف را در برابر ظم و ظالم ایستادن را نوشته است.

 

تمام بدبختی های ما ناشی از همین ظلم است.مردم این خاک به قدری با ظلم خو گرفته اند که تصور میکنند همه جای دنیا همین طور است و هر آدمی باید به زیر دست خود زور بگوید و از بالا دست خود زور بشنود. هیچ کس نمیخواهد باور نماید که در روی کره زمین مردمی به مظلومی و بیچارگی ما مردم ایران پیدا نمیشود. تا ریشه ظلم خشکانده نشود هیچ کاری روی اصلاح به خود نخواهد دید.

 

و یا در بخش دیگری از همین فصل در مذمت ظلم مینویسد:

اولین قدم اصلاح و رستگاری این است که دشمنی با ظالم و اجحاف را باید به این مردم آموخت. به مردم باید فهمانید که ضرر و خطر آدم ظالم از ضرر و خطر گرگ و شغال و گراز و مار و افعی به مراتب بیشتر است و همان طور که با جانوران درنده دشمنند با آدم ظالم هم خواه عمامه به سر باشد خواه مکلا دستما به گردن باید دشمن باشند.

 

تصویری از کتاب سر و ته یک کرباس نوشته محمد علی جمال زاده

 

2. اهل حق و صفا:

بعد از این که ملا با میرپنج درگیر شد و او را متنبه کرد از رفتن به آتشکده منصرف شدند و راه اصفهان گردی را در پیش گرفتند.

در این فصل نویسنده سعی کرده  آثار باستانی و افراد فرهیخته کمتر شناخته شده اصفهان را در غالب این اصفهان گردی معرفی کند. به عنوان مثال از میر عماد خوشنویس خالق خط نستعلیق (نسخ تعلیق) و چگونگی کدر شدن رابطه او با شاه عباس میگوید. به سراغ مقبره کمال الدین اسمعیل شاعر بزرگی که در زمان های قدیم در اصفهان زیست میکرده و همواره از منازعات بین شیعه و سنی و شافعی و حنفی رنج میکشیده رفته و از کمالات او و نحوه چگونه کشته شدنش میگوید.

 

مقبره میر عماد خوش نویس که جمال زاده به آن اشاره کرده بود
مقبره میر فندرسکی در اصفهان که جمال زاده به آن اشاره کرده بود

 

به مقبره رودلوف بلژیکی رفته، از ایستادگی او در برابرشاه صفوی برای  تغییر دین و ایمانش میگوید. و در نهایت از میر فندرسکی با این شعر زیبا یاد میکند.

یک بوسه از رخت ده و یک بوسه از لبت
تا هر دو را چشیده بگویم کدام به

 

دیپلمات نوشت: تو این فصل جمالزاده به حجره ای که همراه با ملا توی اون زندگی میکنه میگه ” دنجگاه ” من واقعا فکر نکنم بشه خونه رو با کلمه ای از این قشنگ تر جایگزین کرد.
واقعا خونه واسه من دنجگاهه این جا هم گوشه دنج من توی خونست. شما دنجگاهتون کجاست ؟!

 

 

3.عالم فتوت و مردانگی:

در این قسمت ملا و مریدش به دعوت مشتی های محل به زورخانه میروند و جمال زاده درخلالل روایت این زور خانه رفتن به معرفی زورخانه و فرهنگ حاکم بر زورخانه ها اشاره میکند.
این جا یک فیلم از زورخانه و ورزش های زور خانه ای ببینین و حال کنین.

 

 

جمالزاده نکات جالبی را در مورد زورخانه ها بیان میکند که تا قبل از خوندن این کتاب جایی نشنیده بودم مثلا این که در هر زورخانه ای یک میان دار وجود دارد که وسط می ایستد و تمرین ها را انجام میدهد و بقیه از او در انجام وتمرین ها طبعیت میکنند. یک نفر دیگر که از همه مسن تر و بدن آماده تری دارد درست زیر پای مرشد قرار میگیرد و سایر افراد به ترتیب آمادگی بدنی و سن حلقه را پر میکنند.

 

نمونه ای از شعر هایی که در زورخانه خوانده میشود:

سر گفت نشینم همه عمر به کویش
لب گفت منم بلبل سرگشته رویش
کف گفت منم شانه کش سنبل مویش
دل گفت که فردوس کنم شهر به بویش

اینم اجرای مرشد ایرج که پیشنهاد میکنم خارج از هر عقیده ای حداقل یک بار گوش کنید. صدای گرم و دلنشینی داره.

 

 

در این قسمت جمالزاده داستان اینکه چطور پوریای کشتی گیر، پوریای ولی شد را به خوبی و شیرینی روایت میکند که خواندن آن خالی از لطف نیست.

4.شب زنده داری:

در این بخش ملا و مریدش از شهر خارج میشوند که لحظه ای ملا به حالت اغما میرود و کل سرگذشت شهر اصفهان تنها در چند دقیقه از جلوی چشمانش همانند یک فیلم رد میشود.
در این قسمت جمالزاده داستان شهر اصفهان را روایت میکند که همچون گوی چوگان دست  به دست میشود.

در مورد اصفهان میگوید گرچه این شهر نیز مانند اغلب شهر های این دیار سرنوشتش را قضا و قدر با قلم بیدار قتل و غارت و قحطی و بی سر و سامانی نوشته است باز زنده است و نفس میکشد.

5. جهنم تعصب:

در این قسمت از کتاب سر و ته یک کرباس  ملا و مریدش به دعوت دوستان و خویشان ما به روستای دوران کودکی ملا میروند. در راه رسیدن به روستا مرید روستا توصیفت زیبای زیادی در مورد کویر و تپه ها دارد که قسمتی از اون رو میتونین بخونین.

 

قسمتی از کتاب سر و ته یک کرباس نوشته محمد علی جمال زاده

 

جمالزاده در این قسمت کتاب شیخ ها و عمامه به سر هارا مورد انتقاد خود قرار میدهد. مثلا در مورد شیخ روستای خود مینویسد:
در میان این جمعیت از همه خشن تر و بیرحم تر آخوند ده بود. چشم های بی عاطفه اش که همچو چشم های گرگ میدرخشید از حدقه بیرون آمده بود و در زیر سایه عمامه دو مشعل فروزانی رابه خاطر می آورد که در زیر گنبد سفیدی به دیوار قبرستان کوبیده باشند و نعره اش همیشه بلند بود که ای ملعون، ای خبیس، ای مرتد واجب القتل، ای زندیق، ای کافر ….

قسمت دوم کتاب سر و ته یک کرباس – رجوع به اصل یا حل مشکلات

1. به هم رسیدن سر و ته یک کرباس:

اسم این کتاب از داستان روایت شده در همین فصل گرفته شده و شاید بتوان گفت این فصل مهم ترین قسمت کتاب سر و ته یک کرباس است.

در این قسمت برادر جواد (دوست و شاگرد ملا) که علی نام داشت و راه خرابات و می خانه ها را در پیش گرفته بود هم مانند برادرش جواد از زندگی خود به تنگ می آید و بیزار میشود و درست مانند برادرش از تمام کار هایی که انجام میداده دل میکند و مال و ثروت دنیا در نظرش پوچ می آید. در نهایت برای نجات خودش و معنا دادن به این زندگی او هم شروع به طی کردن طریق خدا شناسی میکند و به دنبال خدای خود میگردد.

محمد علی جمال زاده در این قسمت به زیبایی نشان میدهد که ب اندازه ادم ها راه رسیدن به خدا وجود دارد و هر کسی متناسب با روحیه و شرایط خود به دنبال خدا میگردد. یکی از راه عیش و نوش و دیگری از راه مساجد و معابد.
و عقیده دارد که تمام این راه ها به خدا و راه خدا ختم میشود. همان طور که حافظ شیرازی میفرماید :

داستان عشق یک افسانه نبود بیش لیک
هر کسی طور دگر می گوید آن افسانه را

به خاطر همین یکسان بودن مقصد با وجود متفاوت بودن راه جواد و علی، ملا به آن دو میگوید:

چنان که گفتم سر و ته یک کرباسید و چون هر دو جویای راز و سالک طریق نیازید در نظر پروردگار فرقی میان شما نیست و هر دو سزاوار ستایش و مغفرت هستید و ارادت و علاقه من نیز نسبت به شما یکسان و به یک میزان است.

2. آسمان و ریسمان:

در این فصل علی از ملا میخواهد که او را هم مانند جواد در حجره خود بپذیرد و به او اجازه دهد در کنج خانه او گوشه نشینی کند و به کسب فرائض بپردازد.
و در شبی که ستارگان میدرخشیدند و سماور قل قل میکرد علی شروع به پرسیدن سوال هایی فلسفی از ملا کرد. سوال هایی در مورد این که خدا چیست؟! ملا پیرو چه مذهب و آیینی ست ودر مورد اهمیت پیامبران و ائمه و به طور کلی هر چیزی که به ذهنش رسید از ملا پرسید و ملا نیز با ارامش جواب او را داد.

3. ممه رو لولو برد:

حتما شما هم با خوندن این سر تیتر یاد یه بنده خدایی که از قضا یه زمانی رییسمون هم بود افتادین. بگذریم…

 

 

 

در این فصل مولا از علی و برادرش میخواهد به زندگی عادی خود برگردند و به آن ها میگوید که این زندگی و گوشه نشینی ها باعث مباهات و فخر نیست. بلکه آن زندگی، زندگی درست و درمانی است که در میان مردم باشی و دلت پیش خدا باشد.
ثروت و مال داشته باشی اما دلت به آن ها گره نخورده باشد.

و به آن ها قول داد هر ماه به دیدن آن ها برود و از زندگی آن ها با خبر باشد.

با خوندن این فصل از کتاب سر و ته یک کرباس جمال زاده یاد اون جمله معروف دکتر علی شریعتی افتادم که توی کتاب جهت گیری طبقاتی اسلام میگه:

آدمی که در خط نیست، در معرکه و درگیری نیست، پاک ماندنش ابدا معنی ندارد. اصولا آدم باید در تلاطم ساخته شود.

بعد از درخواست ملا، علی و جواد به زندگی عادی برگشتند و جواد بعد از چند روز ازدواج کرد. ( ایشالا قسمت همه❤️❤️❤️)
یکم از توصیفات جواد در مورد زنش رو بخونیم:

مخلص کلام طولی نکشید که به زور محبت و دانایی و شیرینی مرا کاملا شیفته خود ساخت و کار به جایی کشید که چیزی نمانده بود عاشق زن خودم یشوم.

و نظر ملا در مورد زن گرفتن:

بله، زن جنس غریبی است، عاقل ها را دیوانه و دیوانه ها را عاقل میکند. اگر باز هوای حضرت بوداشدن (کنایه به گوشه نشینی) به سرت زد و خواستی سر به بیابان بگذاری خبر کن که ما هم غاشیه کش بودای اصفهان باشیم.

4. غایبی که حاضر است:

بعد از چند بار رفت و آمد ملا با علی و جواد ملا تصمیم میگیرد که یک ماجرا جویی جدید را آغاز کند و بدون خداحافظی با این دو برادر شهر را ترک میکند و به دنبال یک سفر دیگر با یکی از دوستان قدیمی خود میرود.

ملا حجره خود را ترک کرد بدون ان که چیزی از وسایل حجره را با خود ببرد و همه ی وسایل خود را برای نگهبان حجره گذاشت و رفت.

به راستی که آن مرد اغنی الاغنیا بود، تنها همان چیزی را میخواست که بدان احتیاج داشت و به راستی که با خلق رمیده و با خدا آرمیده بود.

5. پایان کتاب سر و ته یک کرباس:

محمد علی جمال زاده که قرار شده بود بعد از جواد داستان زندگی خود را تعریف کند به خاطر یک کار فوری از سوی محل کار خود در ژنو فرا خوانده شد و او هم بدون خداحافظی و همانند ملا ایران و جواد را ترک گفت.

 

اگر این مطلب رو دوست داشتین، خوشحال میشم که بقیه نقد و بررسی کتاب های من رو بخونین.

معرفی نویسنده کتاب سر و ته یک کرباس آقای محمد علی جمال زاده:

بسیاری از مردم و منتقدان جمال‌زاده را پدر داستان‌نویسی ایران و ندا دهنده‌ی تجدید حیات نثر فارسی می‌دانند چرا که او اولین کسی بود که با کتاب یکی بود یکی نبود خوانندگان فارسی‌زبان را با داستان کوتاه آشنا کرد و با تأثیری که او بر داستان‌نویسی ایرانی گذاشت نام خود را برای همیشه در ادبیات فارسی جاودان کرد.

جمال‌زاده علاوه بر نویسندگی و مترجمی در روزنامه‌ای در برلین آلمان به نام کاوه نیز فعالیت می‌کرد و بسیاری از داستان‌های او ابتدا در همین مجله چاپ و منتشر شده است.

 

محمد علی جمال زاده نویسنده کتاب سر و ته یک کرباس در نشر کاوه در آلمان

 

بسیاری جمال‌زاده را با کتاب کباب غاز می‌شناسند اما اولین کتاب جمال‌زاده مجموعه داستانی با عنوان یکی بود یکی نبود در مجله‌ای در برلین آلمان به‌صورت قسمت به قسمت چاپ و منتشر شد. برای اطلاعات بیشتر از او و آثارش میتوانید ویکی پدیای محمد علی جمال زاده را مطالعه نمایید.

علاوه بر کتاب سر و ته یک کرباس جمال‌زاده کتاب‌ها و داستان‌های دیگری هم نوشته است که می‌توان به‌عنوان‌مثال مجموعه داستان یکی بود، یکی نبود و تاریخ روابط ایران و روسیه، تلخ‌وشیرین و سر حکمت یادکرد.

محمد علی جمال زاده یکی از دوستان صادق هدایت بود.  صادق هدايت در نامه ای به محمدعلی جمالزاده مینویسد:

و دیگر اینکه زیاد خسته و به همه‌چیز بی‌علاقه هستم.فقط روزها را می‌گذرانم و هرشب بعد از صرف اشربه مفصل خود را به خاک می‌سپارم و یک آخ و تف هم روی قبرم می‌اندازم.
اما معجزه دیگرم این است که صبح باز بلند می‌شوم و راه می‌افتم

که نشان دهنده عمق دوستی این دو با هم است.

 

کتاب سر و ته یک کرباس محمد علی جمال زاده

حوادث و وقایع این کتاب در اصفهان روایت می‌شود و نویسنده در این کتاب مطالب خوب و مفیدی را درباره‌ی شهر اصفهان و به‌خصوص اصفهان قدیم به‌صورت لذت بخشی و دل نشینی با استفاده از جملات و شعر های زیبا با خوانندگان به اشتراک میگذارد.

از اون جایی که  شاید با خوندن کتاب  سر و ته یک کرباس حال و هوای اصفهان به سرتون بزنه من معرفی قسمت های مختلف و راهنمای سفر به اصفهان رو واستون این جا قرار میدم که میتونین دانلود کنید و ازش استفاده کنید چه بخواین برین اصفهان چه مثل من فقط بخواین جاهایی که توی کتاب ازشون اسم اورده میشه رو ببینید و پیدا کنید و لذت ببرید.

 

نام کتاب: سروته یک کرباس

نام نویسنده: محمدعلی جمال‌زاده

ناشر: نشر علم – چاپ پنجم

تعداد صفحات: 502

قیمت: 95.000

حجم فایل: ۶٫۵۹ MB

دسته‌بندی: داستان ایرانی

دانلود کتاب صوتی سر و ته یک کرباس

برای دانلود کتاب صوتی سر و ته یک کرباس نوشته محمد علی جمال زاده با صدای آقای پرهام عزیز میتونین از کانال تلگرامی من (مهدی عباس زاده) استفاده کنین.

علاوه بر دانلود کتاب صوتی سر و ته یک کرباس میتونین با عضو شدن در این کانال به تمامی فایل های مرتبط با این سایت دسترسی داشته باشید.

دانلود PDF  کتاب سر و ته یک کرباس

برای دانلود و مطالعه کتاب سر و ته یک کرباس میتوانید از لینک زیر استفاده کنید و یا برای دانلود این فایل و فایل های مربوط به کتاب سر و ته یک کرباس به کانال تلگرام مهدی عباس زاده مراجعه کنید.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 3 میانگین: 5]
Mehdiabbaszadeh

من مهدی عباس زاده (Mehdi AbbasZadeh) ام علاقه مند به کتاب ها، انیمیشن ها و موسیقی. اینجا از کتاب هایی که میخونم، فیلم هایی که میبینم و از موزیک هایی که گوش میدم صحبت میکنم. راستی! من اینجا از مشکلاتی که تو راه یادگرفتن سئو بهشون بر میخورم هم مینویسم. امیدوارم که حس و حال این سایت رو دوست داشته باشی.

View Comments

  • چه مطبی خوب و کاملی بود در مورد کتاب سر و ته یک کرباس بود

    • سلام خدا قوت.
      خوشحالم که معرفی کتاب سر و ته یک کرباس آقای محمد علی جمال زاده رو دوست داشتید و امیدوارم این مطلب برای شما کاربردی باشه و بتونه در تصمیم گیری شما برای خوندن یا نخوندن این کتاب کمک کرده باشه.

  • سلام. مطلب شما خیلی هم خوب بود و حرف نداشت اما وقتی بخش هایی از کتاب رو که گذاشتید، خوندم دیدم نثرش و بعضی از کلماتش یه جوریه که برام قابل فهم نیست. بنابراین زیاد ترغیب به خوندنش نشدم.

    • سلام، خیلی خوشحالم که معرفی کتاب سر و ته یک کرباس محمد علی جمالزاده رو دوست داشتین.
      هدف از گذاشتن تکه ها و قسمت های مختلف کتاب کمک کردن به همین قسمت انتخاب کتاب برای مطالعست.
      اخیرا توی این سایت کتاب به خدای ناشناخته از جان اشتاین بک رو هم قرار دادم که شاید اون رو هم دوست داشته باشید.

  • تمام بحث معرفی یک طرف و اون ویدیوی چایی و گلدونها یک طرف:) خدا قوت و ممنون بابت مقاله زیباتون

    • مهرداد عزیز، خوشحالم که این بررسی کتاب مورد توجهت واقع شده.
      انشالا درفرصتی مناسب در خدمت باشیم.

  • سلام. من تقریبا تمام کارهای آقای جمالزاده رو خوندم. ب نظرم ایشون نه تنها داستان نویس و طنز پردارن بلکه بسیار هوشمند و گاهی حتی فیلسوفن. واقعا اغراق نمیکنم. اگر به کنه جملات و نکته ها و اصطلاحات نوشته هاشون دقت بشه، میشه در مورد هر کدوم ساعتها بحث کرد. کتاب صحرای محشر نمونه بارز هوش و دقت و جهان‌بینی ایشونه. فوق العادس. مخصوصا قسمت آخر کتاب ک در مورد حضور شیطانه. اصلا نمیدونم درموردشون چه واژه ای بکار ببرم ک حق مطلب رو ادا کنه. فقط میتونم خواهش کنم از دوستان کتابخ‌ونم ک اگر تا بحال موفق ب خوندن کاراهای ایشون نشدن حتما حتما اقدام کنند. ممنون از شما. نوشتتون رو خوندم. و خواهش میکنم اگر میشه با اینکار بقیه کارهای ایشون رو هم معرفی کنید. اینکه لینک دانلود گذاشتین خیلی عالی بود چون اکثر کتابهاشون نایابن. ممنونم🌹

    • من فقط همین کتاب سر و ته یک کرباسشون رو خوندم. ولی بعضی از قسمت های کتاب حوصله من رو سر برد.
      مثلا اون تکه هایی که رفته بودن توی زور خانه.
      اما قسمت دوم کتاب که داستان اون مرشد و دو برادر بود واقعا شیرین و خواندنی بود.
      واسه راحتی و در دسترس بودن کتاب های اقای جمال زاده هم همه ی کتاب های ایشون رو توی کانال تلگرامم به ادرس مهدی عباس زاده قرار دادم که میتونین از اون جا بهشون دسترسی داشته باشین.

      • بله یکم توضیحات و توصیفات گاهی زیاده . روششون برای نوشتن اکثر کارها همین بوده. ولی از عالی بودنشون کم نمیکنه. پیشنهاد میکنم صحرای محشر و دارالمجانین رو حتما حتما از ایشون بخونین. یه کتاب دیگ هم هست ب اسم شاهکار. اونم خیلی خوبه‌ انتهای این کتاب داستان کوتاه کباب غاز ک سال دوم دبیرستان خوندیم بدون تحریف اومده. از کتاب خلقیات ما ایرانیان هم غافل نشید. ب نظرم بهترین کتابی هست ک ب جامعه شناسی ایران پرداخته. همشون عالین😍

        • بله حتما اگه فرصت بشه چرا که نه ؟! خیلی خیلی ممنون که بقیه کتاب های اقای جمالزاده رو هم معرفی کردین.

  • منم چندتا داستانهاشون رو‌ خوندم و با شما موافقم. الحق که پدر داستان کوتاه نویسی لقبی برازنده‌شونه.

    • من هم تا حدودی با شما موافقم.
      واقعا اقای جمالزاده در کنار صادق هدایت و صادف چوبک جزو بهترین داستان نویس های اون زمان ایران بودن.

  • خوشحالم که این مطلب در مورد کتاب سر و ته یک کرباس جمال زاده رو این جا خوندم. مطلب خوب و کاملی بود.

    • ممنون که از کنار محتوایی که برات کاربردی یا جالب بوده بی تفاوت نگذشتی و نظرت رو با خالقش به اشتراک گذاشتی.
      امیدوارم بقیه مطالب سایت رو هم دوست داشته باشی.

  • سلام خیلی نقد کاملی بود فقط بعضی جاها اسم دوست آقای جمالزاده رو علی نوشتین که جواد هست و علی آقا برادر جواد هست که راه می و میخانه رو درپیش گرفته، از کامنتها هم اسم دو سه کتاب بهتر رو فهمیدم و ترغیب شدم که اونها رو هم بخونم. البته این کتاب انتطار من رو برآورده نکرد من می خواستم درباره زندگی خود آقای جمالزاده بدونم ولی بیشتر کتاب زندگی جواد آقا بود و گاهی حوصله سربر بود شاید بخاطر اینکه من با دید قصه ی کباب غاز کتاب رو شروع کردم

    • سلام فاطمه جان:)
      اول از همه بزار ازت یک تشکر گرم و صمیمی کنم. چون مدتی بود به این فکر بودم که دیگه این جا چیزی ننویسم و مدام به خودم میگفتم خب که چی ؟! اصلا کسی میخونه این نوشته هارو !؟ توی همین فکر ها بودم که یهو نوتیف کامنتت توی سایت اومد. اون قدر این کامنتت برام خاص و لذت بخش بود که با خودم گفتم الان جواب ندم و بزارم سر یه فرصت مناسب تا به طور کامل ازت تشکر کنم.
      در مورد جابه جا شدن اسم های علی و جواد هم احتمال زیاد داری درست میگی چون من اسم ها یادم نمیمونه و احتمالا اشتباه کردم.
      خوشحالم که این سایت و این نوشته باعث شده با کتاب های بیشتر و بهتری آشنا شی خیلی دوست دارم نظرت رو بعد از خوندشون بدونم اگه دوست داشتی حتما بیا و برام بنویس.
      در مورد حوصله سربر بودن هم باید بهت بگم اهات موافقم مخصوصا اون جاهایی که داشت در مورد زورخانه و ورزش های پهلوانی میگفت من اون قسمت هارو با سرعت 2X میخوندم:)
      خلاصه اینکه : ممنون که از کنار محتوایی که برات کاربردی یا جالب بوده بی تفاوت نگذشتی و نظرت رو با خالقش به اشتراک گذاشتی.

  • سلام من خواستم بابت این نقد و بررسی کامل ازتون تشکر کنم. کتاب هایی که در موردشون نوشتین خوب و کامل بود. امیدوارم موفق باشین.

    • سلام مریم جان، ممنون از این که نظرت رو با من در میون گذاشتی.
      کاش نظر خودت رو در مورد کتاب ها هم میگفتی. مثلا مینوشتی که کتاب های جمال زاده رو اصلا دوست داری؟! یا تا چه حد تونستی با نثر کتاب سر و ته یک کرباس کنار بیای.

Recent Posts

نقد و بررسی کتاب دوباره فکر کن

قبل از این که بخوام در مورد کتاب دوباره فکر کن چیزی بنویسم باید بگم…

2 روز ago

کتاب ذهن حواس جمع 📚 نقد و بررسی

چند وقت پیش که داشتم برای نوشتن مقاله بهترین کتاب ها برای تمرکز واسه سایت…

6 ماه ago

کتاب بولت ژورنال | نقد و بررسی + لینک دانلود و فیلم معرفی

این کتاب هم مثل بقیه کتاب های رشد فردی یک داستان از بدبختی خودش میگه…

6 ماه ago

رقابت با سایت های فروشگاهی بزرگ مثل دیجی کالا ✅

امروز میخوام در مورد مسئله ای صحبت کنم که احتمالا هر سئو کاری بهش برخورده…

11 ماه ago

ایندکس کردن ویدئو ها در وردپرس ✅

سلام، امروز میخوام در مورد ایندکس نشدن ویدئوها باهاتون صحبت کنم و راهی که برای…

11 ماه ago

حل ارور Missing field thumbnailUrl در سرچ کنسول ✅

این دومین مقاله من در مورد حل خطاهای سرچ کنسوله و من توی این مقاله…

11 ماه ago